۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

شهریه های 650 هزار تا 6 میلیون تومانی

چند پله پايين‌تر از همکف، اتاقي 16 متري با ديوار‌هاي آبي روشن اما دوده گرفته. روي ديوار‌هاي اين اتاق يادگاري‌هاي زيادي کنده‌کاري شده که نشان از قدمت اينجا است.از پنجره کوچک نور چنداني داخل کلاس نمي‌آيد و مهتابي آخر کلاس هم نور کافي براي درس خواندن فراهم نمي‌کند. 15 نيمکت که همگي به هم چسبيده شده‌اند و يادگاري‌ها و تقلب‌هايي که روي آنها هک شده است.

مريم 10 ساله براي چهارمين سال تحصيلش باز هم در مدرسه فتح که اهالي قله‌حسن‌خان به آن «باغ انگوري» مي‌گويند، ثبت‌نام کرده است. مريم بنا است در اين 15 نيمکت در کنار 40 دانش‌آموز ديگر جا بگيرد و پايه چهارم را آغاز کند.
در آغاز سال تحصيلي 88-89 در حالي نيمکتش را با دو همکلاسي ديگر شريک مي‌شود که علي‌اصغر يزداني، رئيس سابق آموزش و پروش شهر تهران استاندارد تعداد دانش‌آموزان مدارس دخترانه را 27 نفر و استاندارد مدارس پسرانه را 33 نفر اعلام کرده بود و به گفته مهين زارع کارشناس علوم‌تربيتي، اين نيمکت‌ها منجربه کاهش کيفيت تدريس و يادگيري دانش‌آموزان مي‌شود و در فرم بدن آنها هم تاثير منفي مي‌گذارد.
با اين وجود مادر مريم از مدرسه دخترش راضي است و مي‌گويد: «به هر حال مدرسه دختر من از بعضي از مدارس شهريار خيلي بهتر است اما حيف که خواهرم هر چقدر تلاش کرد دخترش را براي ثبت‌نام به اين مدرسه بياورد به علت محدوديت «محدوده» موفق نشد.»
مريم، در پاسخ به افسوس مادرش با صدايي آرام مي‌گويد: «چه فرقي ميکنه دختر خالم بياد اين مدرسه يا نه؟ مدرسه ما هم که نه کتابخونه درست و حسابي داره، نه آزمايشگاه، نه مربي بهداشت و نه معلم‌هاي با حوصله...»
فاصله مدرسه تا خانه مريم دو ايستگاه اتوبوس است که مريم هفته‌اي يک‌بار ساعت 30/ 7 دقيقه صبح و هفته‌اي يک بار هم 12 ظهر اين مسير را با دوستانش طي مي‌کند.
مريم و هم مدرسه‌اي‌هايش در حالي دو نوبته به مدرسه مي‌آيند که معاون آموزش و نوآوري وزارت آموزش و پرورش در گفت‌وگو با مهر درباره افزايش جمعيت در کلاس‌هاي درس مدارس همچون سال تحصيلي گذشته ادعا کرده است: «اگرچه جمعيت کلاس‌هاي درس در سال آينده افزايش پيدا مي‌کند اما توانسته‌ايم بسياري از مدارس دونوبته را يک‌نوبته کنيم.»
اما مادر مريم با تقبيح دخترش به خاطر انتقاد مي‌گويد: «به هر حال ما هيچ پولي را براي تحصيل دخترم هزينه نمي‌کنيم و نبايد بيشتر از اين هم توقعي داشته باشيم.»
اما مادر مريم تمام مشکلات مدرسه دخترش را به رايگان بودن آن مي‌بخشد و معتقد است زماني که هيچ پولي براي مدرسه دخترش هزينه نمي‌کند بنابراين نبايد توقعي هم داشته باشد. البته آنچه مادر مريم از آن به‌عنوان يک مزيت قابل ستايش و سکوت ياد مي‌کند، فقط اجراي اصل صريح قانون اساسي کشور است. طبق اصل 30 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران دولت موظف است وسايل آموزش و پرورشي رايگان را براي همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم کند و وسايل تحصيلات عالي را تا سرحد خودکفايي کشور به‌طور رايگان گسترش دهد.فرجامي کارشناس‌ارشد علوم تربيتي با تاکيد بر اينکه رايگان بودن آموزش و پرورش به معناي تحقق عدالت آموزشي نيست مي‌گويد: «عدالت آموزشي اين است که هر کودکي که به سن مدرسه رفتن برسد بتواند از اين موهبت بهره‌مند شود و مدرسه هم بتواند با ايجاد امکانات کمي و کيفي مناسب تمام شرايط بالفعل شدن استعداد‌ها و ظرفيت‌هاي بالقوه او را فراهم کند.»
همين تعريف از عدالت آموزشي بود که منجر به ورود بسياري از مدارس غير‌دولتي به فضاي آموزش رسمي کشور شد.
آنلي هم دانش‌آموز ابتدايي است و با بلوز و دامن صورتي و موهاي گيس‌بافته براي ثبت‌نام به يکي از اين مدارس غير‌دولتي که در خيابان پاسداران واقع شده، آمده است.
آنلي اما بر‌خلاف مريم از بيان عقايدش در مقابل مدير و معاونان مدرسه ابايي ندارد. او مي‌خواهد کلاس‌هاي مدرسه را ببيند و بداند که چه آموزش‌هايي به او مي‌دهند؟
مدير مدرسه در پاسخ به سوال آنلي که «به ما چيا ياد ميدين خانم مدير؟» مي‌گويد: دخترم ما خدمات فوق‌برنامه زيادي داريم. هفته‌اي يک بار کلاس اسب‌دواني، هر روز استخر آب گرم، آموزش چهار زبان انگليسي، آلماني، فرانسوي و اسپانيولي که تو مي‌تواني از بين آنها هر کدام را که دوست داشته باشي انتخاب کني، هر روز يک منو با سه غذاي ايراني، فرنگي و يک غذاي مخصوص مطابق با زباني که آموزش ديده‌اي براي اينکه تو با فرهنگ‌هاي مختلف آشنا شوي به اضافه کلاس موسيقي و ارتباطات انساني و آموزش شهروندي و اردوهاي منظم طبيعت‌گردي و...»
آنلي با افسوس مي‌گويد: «اينجوري وقتي مدرسه‌ها تموم بشه که دلمون براي مدرسه خيلي تنگ مي‌شه.»
مدرسه آنلي بر‌خلاف مدرسه مريم کلاس‌هاي 12 نفره‌اي دارد که هر دانش‌آموز پشت يک نيمکت يک‌نفره مي‌نشينند و هر دانش‌آموز هم از يک کامپيوتر استفاده مي‌کند.
مدير مدرسه مي‌گويد: «هر روز بچه‌ها حضور خود را با ضربه يک پنک به تکه فلزي که در مقابل در ورودي نصب شده است اعلام مي‌کنند و روانشناس مدرسه مي‌تواند با اين متد بفهمد که دانش‌آموزان هر‌روز چه روحيه‌اي دارند و معلم بايد در آن روز با آنها چه نوع برخوردي داشته باشد.»
شهريه مدارس غير‌دولتي در تهران بين 750 هزار تا 6 ميليون تومان در سال است و اين در حاليست که بسياري از والدين چه به خاطر قصه قديمي چشم و هم‌چشمي يا به واقع به خاطر امکاناتي که برخي از اين مدارس در اختيار دانش‌آموزان قرار مي‌دهند از پرداخت چنين هزينه‌اي ناخرسند نيستند.
مريم قشلاقي که مادر يک دانش‌آموز سال اولي است مي‌گويد: «من و همسرم درآمد خوبي داريم و هر دو ترجيح مي‌دهيم که بخشي از اين درآمد زياد را صرف تحصيل درست و اصولي پسرمان بکنيم. حتي در زمان تحصيل پسر اول‌مان هم که وضعيت اقتصادي به اين خوبي نداشتيم باز هم تلاش کرديم که فرزندمان در يک مدرسه غير‌دولتي خوب تحصيل کند، چون آينده او برايمان مهم‌تر از هر چيزي بود.»
اما مدارس غير‌دولتي بعضا با محدوديت‌هايي در آموزش و پرورش مواجه مي‌شوند. اين محدوديت‌ها در مورد شهريه دريافتي اين مدارس، برنامه‌هاي آموزشي و برخي از کلاس‌هاي
فوق برنامه است.
اين در حاليست که فيروز جايي نماينده کمیسيون آموزش مجلس صراحتا مي‌گويد: «قانون راه را براي مشارکت‌هاي مردمي در امر آموزش و پرورش باز گذاشته است و مدارس غير‌دولتي در اين راستا کمک‌هاي شاياني را به وزارت آموزش و پرورش مي‌کنند، بنا بر اين چنين مدارسي بايد مورد تشويق قرار گيرد و نه محدوديت‌هاي مختلف باعث کاهش بازدهي‌شان شود.»
اما فارغ از حداقل امکاناتي که مريم از نداشتنش شکايت دارد و آنلي به‌صورت تمام و کمال يا حتي خيلي بيشتر از تمام و کمال دارد، مريم و آنلي هر دو 20 روز ديگر
کوله پشتي‌هايشان را با اميد آرزوهاي بزرگي که در سر مي‌پرورانند به پشت مي‌اندازند و احتمالا در نهايت هم تلاش و پشتکارشان است که موفقيت يا عدم موفقيت‌شان را موجب مي‌شود.
اما در همين بين کودکان لازم‌التعليم فراواني هستند که از هر نوع امکان آموزش رسمي محروم هستند.
قاسم احتمالا هم‌سن و سال مريم است. خودش سن و سالش را نمي‌داند چراکه شناسنامه‌اش گم شده و برای يافتن آن و يا گرفتن المثني آن احساس نياز نکرده است.
قاسم از ساعت 8 صبح تا 9 شب به حوالي ميدان فردوسي مي‌آيد و در آنجا عينک مي‌فروشد و شب‌ها با اتوبوس به خانه‌شان که پايين‌تر از شوش است مي‌رود و در کنار فاميل بزرگ‌شان زندگي مي‌کند.قاسم مي‌گويد که دوست نداشته براي هميشه عينک آفتابي بفروشد اما خانواده 8‌ نفري‌شان به کمک مالي او احتياج دارند.
او مي‌گويد: «به جاش اينقدر کار مي‌کنم که داداشم که اينقدر ازمن کوچک‌تره (با اشاره دست نشان مي‌دهد که برادرش يک سر و گردن از او کوچک‌تر است.) پول داشته باشه و دکتر بشه و مادرمون رو خوب کنه.»
قاسم در حالي از تحصيل علم محروم است که به گفته فرجامي کارشناس آموزش و پرورش در کشور‌هاي پيشرفته اگر کودک لازم‌التعليمي در ساعت مدرسه در خيابان‌ها باشد، شهروندان او را به مراکز حمايتي مي‌دهند و اين مراکز تمام شرايط لازم را براي تحصيل آن کودک فراهم مي‌کنند. فرجامي عدالت آموزشي را حق تحصيل تمامي افراد لازم‌التعليم مي‌داند و مي‌گويد: «مدرسه نرفتن کودکان کار و يا خياباني نقض صريح قانون و عين بي‌عدالتي است.»
گسترش برخورداري همه مردم از حق آموزش به‌صورتي كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر ذکر شده و تحقق آموزش رايگان، اجباري و همگاني دوره‌ ابتدايي به منظور تامين اين حق انساني، مسووليتي است که اغلب کشورها خود را متعهد به آن مي‌دانند.
آنچنان که واژه عدالت آموزشي سال‌ها است در سند ملي آموزش و پرورش ايران هم براي مريم‌ها و آنلي‌ها و قاسم‌ها که يک‌چهارم جمعيت کشور را تشکيل مي‌دهند به ثبت رسيده است. اما بايد پرسيد که اين وعده قديمي تا به امروز چقدر محقق شده است.


این مطلب در رونامه فرهیختگان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر